کلید واژه: "غم و غصه"

قصه هزاران غصه

پدر و مادر داشتند حرص فرزندشان را می خوردند دست پدر روی پیشانی بود و در فکر عمیقی فرو رفته بود این سکوتش مانند خنجری قلبم را تکه تکه کرد چرا که وقتی غمی بزرگ در سینه دارد، دست بر پیشانی در خود فرو می رود و مادر هم، زیر لب زمزمه ها داشت شاید که مرهمی… بیشتر »