موضوع: "انس با صحیفه سجادیه"

همنشین ماه من

همنشین ماه من

(وَ قَدْ أَقَامَ فِينَا هَذَا الشَّهْرُ مُقَامَ حَمْدٍ، وَ صَحِبَنَا صُحْبَةَ مَبْرُورٍ، وَ أَرْبَحَنَا أَفْضَلَ أَرْبَاحِ الْعَالَمِينَ، ثُمَّ قَدْ فَارَقَنَا عِنْدَ تَمَامِ وَقْتِهِ، وَ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِ، وَ وَفَاءِ عَدَدِهِ.

فَنَحْنُ مُوَدِّعُوهُ وِدَاعَ مَنْ عَزَّ فِرَاقُهُ عَلَيْنَا، وَ غَمَّنَا وَ أَوْحَشَنَا انْصِرَافُهُ عَنَّا، وَ لَزِمَنَا لَهُ الذِّمَامُ الْمَحْفُوظُ، وَ الْحُرْمَةُ الْمَرْعِيَّةُ، وَ الْحَقُّ الْمَقْضِيُّ، فَنَحْنُ قَائِلُونَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَكْبَرَ، وَ يَا عِيدَ أَوْلِيَائِهِ.)

از دیشب زمزمه هایی به گوش می رسد که همسایه عزیزمان عزم سفر کرده و می خواهد ما را ترک کند.

همه ناراحتند و با چشم گریان چشم به در خانه او دوخته اند. آخر در تمام ماه های عمرمان همسایه به این ماهی و عزیزی نداشته ایم, اکنون که می خواهد برود برایمان سخت است. پیش خودمان می گوییم کاش بیشتر قدرش را می دانستیم کاش با او مهربان تر بودیم.

به تمام لحظه هایی فکر می کنیم که به شایستگی در کنار ما زیست و به نیکی همنشین ما شد.

کم کم به لحظه وداع نزدیک می شویم

دیگر روزهای در کنار او بودن تمام شده و باید از ما جدا شود

او با آغوش گشوده به استقبال ما می آید ولی ما با تمام وجود اشک می ریزیم و از او طلب عفو می کنیم

رفتنش دچار اندوه و وحشتمان می کند و دوریش برای ما سخت است.

(السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَكْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ، وَ يَا خَيْرَ شَهْرٍ فِي الْأَيَّامِ وَ السَّاعَاتِ.

السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ قَرِينٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً، وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً، وَ مَرْجُوٍّ آلَمَ فِرَاقُهُ.

السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ أَلِيفٍ آنَسَ مُقْبِلًا فَسَرَّ، وَ أَوْحَشَ مُنْقَضِياً فَمَضَّ.

السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ مُجَاوِرٍ رَقَّتْ فِيهِ الْقُلُوبُ، وَ قَلَّتْ فِيهِ الذُّنُوبُ.)

اعتراف می کنیم که بهترین روزها و ساعاتمان در کنار او سپری شد

تو برای ما همدمی بودی که با آمدنت به دل هایمان آرامش دادی و شادمان کردی و اکنون می خواهی ما را تنها بگذاری و درد فراغ را به دردهایمان اضافه کنی

تو همسایه ای بودی که در مجاورت تو دل ها نرم بود و اثری از گناه نبود

راه و رسم خوب زندگی کردن و نیکی کردن را به ما آموختی و در مقابله با شیطان یاریمان کردی و از آتش دوزخ رهایی دادی

یادمان می آید آن روزهایی که عیب های ما را دیدی اما بر آن پرده پوشاندی و آبرویمان را حفظ کردی

دشمنانت تحمل حضور تو را نداشتند, اما در دل ما شکوهی داشتی به عظمت کوه های سر به فلک کشیده

هیچکس با تو یارای رقابت نداشت و در مقابلت ضعیف بود

ما در کنار تو سالم بودیم و از هر گزند به دور

همنشینی با تو برای ما پسندیده و با برکت بود و در زلال معرفتت گناهانمان را شستشو می دادیم

قدوم تو برایمان مبارک بود و با آمدنت سرشار از خوبی ها شدیم

اینک تو بگو چگونه با تو وداع کنیم؟ چگونه این درد فراغ را تاب بیاوریم؟

خداحافظ ای همنشین ما, ای رمضان خداحافظ ای ماهی که شب قدرت بهتر از هزار ماه است و ما قدر ندانستیم خداحافظی سخت است وقتی دلبسته ات شده ایم و حال که از میان ما می روی باز هم آرزوی آمدنت را می کنیم خداحافظ ای ماه خوبی ها, ماه رمضان


+به قلم خودم (مریم کنعانی هرندی)

+دعای چهل و پنجم صحیفه سجادیه, فرازهای 22 تا 42 (دعای امام سجاد ع در بدرود با ماه مبارک رمضان)