موضوع: "دلنوشته"

امشب پسر در کنار پدر آرمیده است

امشب پسر در کنار پدر آرمیده است

مدینه عزادار است و صدای شیون خاکیان و افلاکیان در هم آمیخته شده است

امشب ستاره ای دیگر در آسمان بقیع سر بر خاک می نهد و فضای ظلمانی را با نور خود روشنی می دهد

تمام فرشتگان عزادار و گریان صف کشیده اند
ای بقیع زبان بگشا و بگو که امشب مهمان کدام عزیزی؟

بقیع صدای گریه را نمی شنوی؟
صدا از خانه ششمین ستاره آسمان ولایت می آید
صدا از خانه صادق آل محمد است
تمام شهر بوی غربت و دلتنگی می دهد
فضا آکنده از احساس است
حسی شبیه از دست دادن پدری که برای همه امت پدر است
حسی شبیه از دست دادن پایه و ستون مکتب شیعه
و چه حس سوزناکی، برای از دست دادن پدر شیعیان، حضرت امام جعفر صادق(ع)

امشب با جگری سوخته آمده است
امشب پسر در کنار پدر آرمیده است
امشب بقیع با نور خدا روشن است
ای دل بسوز که شام غریبان صادق است

“شهادت امام جعفر صادق، مؤسس مکتب جعفری تسلیت باد”

 

+به قلم عقیق (مریم کنعانی هرندی)

ما آیینه نیستیم

درجایی خواندم:
ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
منوط به ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﮑﻦ،
و ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻧﮑﻦ.

ﻣﺎ آیینه نیستیم
انسانیم.
پس بیاییم به جای قرار دادن سرمان در زندگی دیگران سرمان را در زندگی و بر تن خود قرار دهیم.

به راستی که ما همچون آیینه نیستیم بلکه با نگاه کردن به آیینه خود را همانند آن کرده ایم و این کاریست که به تازگی مد شده ومانند خوره به زندگی دیگران افتاده است.
برادری که به برادرش به خاطر کینه و…رحم نمی کند امیدی به غریبه ها نیست .
رفیقی که به خاطر حسادت به بهترین دوستش خیانت می کند و او را به حسادتش می فروشد .
پدر معتادی که دخترش را برای گرفتن مواد تیره بخت می کند.

خلاصه بگویم که اگر ما بخواهیم مانند آیینه باشیم به جایی که نمیرسیم هیچ بلکه به بن بست هم می خوریم.

 

به ایده “عقیق” و قلم “لیلی”

آهنگری,انسانگری

آهنگری,انسانگری

از آهن سخت تر که نداریم، داریم؟
برای شکل دادن و قابل مصرف کردنش اول حرارتش میدهند، بعد چکش کاری می کنند تا شکل مورد نظر را بگیرد
کاری که خیلی از آدمک ها در حق همدیگر می کنند
اول طرف را به طرز کاملا صریح می سوزانند
و بعد با سخنان از پتک سنگین تر می کوبند بر سرش، بعد هم کلاه انتقاد سر کارشان می گذارند و در کله طرف مقابل می گذارند
اگر هم اعتراض کرد که کلاه انتقاد برایش تنگ است و اذیتش می کند، هدیه خود را پس می گیرند و می گویند “برو بابا تو که اصلا انتقادپذیر نیستی”
یا به روش منتقدان عصر حاضر میگویند
“بابا تو دیگه چقدر بی جنبه ای!!!!”
اما باکی نیست
آهن به آن سختی با ضربه شکل می گیرد و آماده می شود، ما که دیگر آدمیم
شاید ضربه روی ضربه ختم شود به شکل گرفتن انسانیتمان!

 

(به قلم عقیق)

آرام جان

آرام جان

گاهی دلم میگیرد، دل گرفتنی از جنس شهدا.

از قبل محرم که عکسش را روی کاور گوشی ام گذاشته ام هنوز برنداشته ام، دلم نمی آید دل بکنم از چشمان نافذش.

چشمم می افتد به نوشته عکس و بغض میکنم و چشم تر میکنم تا شاید مرهمی شود بر دل پر دردم

 ” امسال روضه سر و خنجر قیامت است        از هفته های دور محرم شروع شد “

یادم هست که اوایل شهادتش، تا دلگیر از زخم های اطرافیان می شدم با او حرف می زدم و دلم یکباره آرام می گرفت. اکسیر آرامش است برای خودش.

می ترسم از دست گله و شکایت و اشک هایم خسته شود

می ترسم دیگر خریدار دل دیوانه ام نباشد.

امشب هم از آن شب هائیست که قلم بر دست گرفته ام و دلتنگی هایم را فریاد می زنم.

به کدام سو پناه برم؟

به مقابلم نگاه کنم، عکسش بر روی آینه اتاق خودنمایی می کند

به صفحه گوشی نگاه کنم، با چشمانش دل و جانم را تسخیر می کند!

هر جا بنگرم عکس و نام و یادش را خواهم یافت، انگار گره خورده ام به او

مگر می تواند مهمان ناخوانده هر شبش را به سر سفره کرمش راه ندهد؟

ای شهید، یادت باشد ما قول و قرارها با هم بسته ایم، باشد که دست شفاعت مولا و شما در روز محشر دستگیرمان باشد.

” اللهم ارزقنا شهادة “

#دلنوشته_به_قلم_خودم

#به_یاد_شهید_محسن_حججی

آسمان گریان

آسمان گریان

اینجا ایران است

صدای مرا از افق اصفهان می شنوید

هم اکنون هوای آسمان بارانیست

مردم به گوش باشید

 رحمت خدا در حال نزول است

سفره برکت خدا در آسمان پهن شده است

و بر سر بشریت می بارد

دست به دامان سفره آسمان ببرید

و برای آمدنش دعا کنید

 

خداوندا، قسم به قطره قطره باران رحمتت

آقا و مولایمان را برسان.

 

” اللهم عجل لولیک الفرج “

” التماس دعای فرج “

#به_قلم_خودم(عقیق)

1 2