موضوع: "شب نوشت"

راهی که از سر گرفتیم

راهی که از سر گرفتیم

امشب هوای دلم ابریست

چشم دوختم به عکستان و بارانی شدم
این دل بی قرار محتاج یک نگاه شماست
امسال فرمانده هم درکنار شما مهمان امام حسین است
حاج قاسم را می گویم
توقع زیادیست اگر بخواهم همگی با هم به دل ما نگاه کنید و سر به راهمان کنید؟
همان راهی که شما رفتید و به خدا رسیدید
آقامحسن مگر شما نگفتید جوری زندگی کن که خدا عاشقت بشه اگه خدا عاشقت شد تورو خوب خریداری میکنه…
دلمان از آن عاشقانه های خدایی میخواهد
همان ها که خدا به یک گوشه چشمی میخردمان و…
راستی می شود یک شبی
در خوابی، رویایی و… راز دل با ما بگویید؟
راهمان کج شده
سر از بیابان های گناه درآورده
سر به راهمان کنید
همان راهی که انتهایش خداست.

 

پ. ن: 18مرداد ماه سالگرد شهادت شهید محسن حججی

 

عقیق

هوای حرم

هوای حرم

دلم از آن چشم های تار می خواهد روبروی گنبد طلا
از آن نگاه هایی که اشک سد راهش شده و نمی گذارد دلبرش را خوب تماشا کند
امشب بدجور هوایی ات شده ام یا حسین…
چشمانم را میبندم
آخرین شب جمعه ماه رمضان
در بین الحرمین ایستاده ام
زمزمه میکنم…
السلام علی الحسین
و علی علی ابن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین


شب جمعست
هوایت نکنم میمیرم…


عقیق

ادامه »

چشم به راه

بی نام

  خدایا میبینی؟ دیگه خودمم و خودت شدم مثل توپی که ازین طرف پرت میشه اونطرف فقط امیدم به اینه که تو برم داری دیگه جایی ندارم جز پیش خودت منو میبری اون بالا؟

عقیق 

دختربازی

#تولیدی #به_قلم_خودم 

#شب_نوشت 
دختربازی 
در مسیر بازگشت از حوزه بودم, رسیدم به پارک سر کوچه

پارکی که در نزدیکی آن دبیرستان دخترانه است

پسری آشفته حال حدودا 14_15ساله موبایل به دست در حال و هوای خودش بود و قدم می زد, دوستش با موتور جلوی پایش ترمز کرد و گفت:بریم دختربازی؟!!!!!

گفت بریم!

و رفتند

بیچاره دخترهای ما که نمی دانند توسط پسران به بازی گرفته می شوند

کاش می دانستند اینها رنگ عشق و محبت ندارد وگرنه نامش را دختر بازی نمی گذاشتند!!
_به قلم عقیق

1 3