آرشیو برای: "مرداد 1399, 18"

راهی که از سر گرفتیم

راهی که از سر گرفتیم
امشب هوای دلم ابریست چشم دوختم به عکستان و بارانی شدم این دل بی قرار محتاج یک نگاه شماست امسال فرمانده هم درکنار شما مهمان امام حسین است حاج قاسم را می گویم توقع زیادیست اگر بخواهم همگی با هم به دل ما نگاه کنید و سر به راهمان کنید؟ همان راهی که شما… بیشتر »

دستِ بیعت

دستِ بیعت
خورشید آخرین نگاهش را به صحرا میدوزد گرمای تابستان بر تن خسته دقایق می نشیند صدای شن های روان و زنگ بیگاه شتران در هم آمیخته و برکه بی آب را در مانم فرو برده است غدیر تشنه تر و بی آب تر از قبل چشم به دوردست ها دوخته سکوت حوالی میشکند صدای زنگ کاروان… بیشتر »

عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ

عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ
خورشید پرتوهای نورانی و گرمابخشش را گسترانده بود و برکه ای بی آب در دل صحرا به تلاطم درامده بود. گویا چشم انتظار رسیدن بزرگترین کاروان حجاج بود. کاروان به محل غدیرخم رسید و از جانب خدا وحی آمد که در این محل توقف کنید! یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من… بیشتر »